سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تویی عشق من (جمعه 85/9/10 ساعت 8:22 صبح)

چند وقتیست که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان سایه همان وهم همان تصویری
که سراغش را از شعر خودم می گیری
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسم به تکلم به دلارایی تو
به خموشی به تماشا به شکیبایی تو
به نفسهای تو در سایه سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت
شبحی چند شبست آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم تشنه دیدار من است

یکنفر ساده چنان ساده که از سادگی اش
می توان یکشبه پی برد به دلدادگی اش
یک نفر سبز چنان سبز که از سرسبزیش
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش
آی بیرنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟
اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکی است؟
حتم دارم که تویی آن شبه آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود.
وان الفبا که همه ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشا گه این خیل تماشا شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد

Image hosted by TinyPic.com





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 3 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 10340 بازدید
  • درباره من
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •